سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

 

بعد از نوشتن پست قبل,باز یه سوال قدیمی به ذهنم هجوم اورد!ایا راهی که میرم درسته؟!

چند روز قبل دخترک ازم سوال کرد که مامان تو تا حالا مدرسه رفتی؟گفتم اره!گفت دیگه کجاها رفتی؟گفتم دانشگاه رفتم,سرکار رفتم ... دخترک با یه ذوقی گفت "سرکار رفتی؟؟؟؟؟" الان چرا نمیری سرکار مامان؟

 گفتم واسه خاطر اینکه کنار تو باشم و کلی بهمون خوش بگذره!گفت خب منو میذاشتی پیش مامان فاطمه,خودت میرفتی سرکار مثل خاله انسی(دخترعموم و همسایه مامان که بچه ش پیش مامان میمونه تا از سرکار بیاد)

میدونم که این حرفا بیشتر یه احساسات بچه گانه ست اما از اون روز هی درونم یکی تلنگر میزنه نکنه همین بچه فردا روزی بهم بگه مامان تو اشتباه کردی به خاطر من سرکار نرفتی,اگه رفته بودی مثلا فلان امتیاز رو داشتیم!!!

این تلنگر,کنار حرفهای امروز همسر و حرفهای دیروز مامان دوستم که میگفت چند ساعت توی هفته هم که شده در ارتباط با دانشگاه باشید خیلی ذهنم رو درگیر کرده!

سال قبل البته خیلی بیشتر این دغدغه رو داشتم و چند وقتی بود بنظرم میومد که مسیله برام حل شده اما باز ....

توی ذهنم یه عالمه موقعیتها رو بالا پایین کردم,از کار توی مهد و مدرسه  دانشگاه گرفته تا دوباره کار توی صنعت!که بنظرم هیچ کدوم لذتبخش تر از اخری نیست اما دوتا مسیله ی مهم هست:

1.مطمینا نمیخوام دخترکم تک فرزند بمونه(البته اگه صلاح خدا هم باشه) پس دنبال کار رفتن فاصله سنی بچه هام رو زیاد میکنه

2.پر پر پر(por) میخوام پنجاه شصت سال توی این دنیا زندگی کنم تازه با احتساب خوش بینی سلامت و ...,چه کاری ارزش این رو داره که توشه اخرتم بشه!؟مثلا بشم مشاور تاپ فلان سازمان,اون دنیا به دردم میخوره!؟اصلا یه خانم خانه دار باشم با دو سه تا بچه و یه زندگی معمولی مثل الان,میشه پاسخگوی "با جوونیت چی کار کردی" رو بده؟!

پ.ن. واقعا منتظر نظراتتون هستم,شاید بین این همه دو راهی بالاخره یه راهی رو مطمینتر شروع کنم!

پ.ن.2.بچه دوم مطمینا این مسیله رو تا مدتی کمرنگ میکنه اما شاید اگه این دغدغه ها مثلا سه سالگی بچه بعدیم دوباره شروع بشه,وقت برای جبران هی کم و کمتر بشه!

 





برچسب ها : مادرانه  , همسرانه  ,